سر بر در توأم بنگر سربلندیم ای من سگ تو عفو کن این خود پسندیم گر هندوی دو چشم تو برکش ز غمزه تیغ من آن نیم که از تو برد تیغ هندیم خوش گفت زلف با لب جانبخش تو شبی خ ونیه تونی چرا من افتاده بندیم گفتی بپرسش تو چو آیم چه آورم رحمی بیار بر من و بر مستمندیم خیز ای طبیب مرهم و درمان زیان مکن کاین درد اوست داغ کند سودمندیم از من ببست چشم به هنگام و ناز و گفت هاروت گو با و ببین چشم بندیم در لطف طبع سعدی شیرازی ای کمال باور نمی کنند که گونی خجندیم کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۷۴۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77263