گر بی تو یک دو دم من بیمار زیستم از غمزه تو خسته و انگاره زیستم از من چو نیم ناز دگر داشتی دریغ چون صید نیم کشته به ناچار زیستم تن گرچه روز هجر زدی باز شد هلاک شرمنده ام ز بار که بسیار زیستم رضوان به روضة خضر به آب حیات زیست من با خیال آن لب و رخسار زیستم کوثر ز سنگ تربت من گر چکد رواست چون سالها به باد لب بار زیستم هر بار کز کرشمه مرا غمزه تو کشت از ذوق کشتن تو دگر بار زیستم گفتی کشم ز جمله ترا بیشتر کمال من بیشتر برای همین کار زیستم کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۷۶۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77282