ما از لب تو کام ندیدیم و گذشتیم تشنه به لب چشمه رسیدیم و گذشتیم گفتیم دعای تو و از بخت مخالف از لفظ تو دشنام شنیدیم و گذشتیم با داغ فراق تو که جانسوز عذابست از زندگی امید بریدیم و گذشتیم یک شب نکشیدیم ترا دربر و هر روز صد جور و جفا از تو کشیدیم و گذشتیم در بیشه دنیا که چراگاه دل ماست روزی دو چریدیم و چمیدیم و گذشتیم شهد لب تو شربت وصل دگران بود ما زهر فراق تو چشیدیم و گذشتیم مانند کمال از هوس آن گل رخسار صد جامه به باد نو دریدیم و گذشتیم کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۷۷۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77295