ما در حریم مجلس عشاق محرمیم با درد پار صاحبه و با ناله همدمیم تا نوبت غلامی آن در به ما رسید هر جا که می رویم عزیز و مکرمیم عاقل خبر نیافت که ما را طریقه چیست دیوانه پی نبرد که ما در چه عالمیم در دور غصه های تو کان مستدام باد فارغ ز شادمانی و آسوده از غمیم از خون چو غنچه گرچه دل مالبالست پیش لب و دهان نو خندان و خرمیم دردسر طبیب گرانست بر سری ما را که خسته خاطر از آسیب مرهمیم اگر حال درد ما نکنی باور از کمال از غم سؤال کن که شب و روز با همیم کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۷۸۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77300