شبت خوش باد ای باد سحرگاه که آوردی هوای زلف آن ماه چه سود از ناله شبها که جانان ز حال دردمندان نیست آگاه در آن حضرت اگر چه راه آن نیست که باشم من ز نزدیکان درگاه ولی عبیی چنان نبود ز درویش که دارد آرزوی صحبت شاه من از اهل طریقت بودم اول چو رفتارت به دیدم رفتم از راه مرا زاهد ز شبخیزان شمارد من و او راد صبح استغفر الله تو جان خواه از کمال ای راحت جان که او را در غمت این است دلخواه کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۹۴۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77465