باز خود را چو گل تازه بر آراسته ای باغ رخسار بگلهای نر آراسته ای خلق بر یکدگر افتاده ز نظاره تو که دو رخ خوبتر از یکدگر آراسته ای ابروی شوخ که با ماه نوش سر بسر است بسر زلف سیه سر بسر آراسته ای شوخی و فتنه گر و سنگدل و عهد شکن چشم بد دور بچندین هنر آراسته ای با وجود لب تو نیست بسائی محتاج مجلس ما که بنقل و شکر آراسته ای هست مهمان نور آن به مگر ای دل که ز اشک خانه دیده بلعل و گهر آراستهای روی آراسته بنمای خصوصة به کمال که تو خاص از پی اهل نظر آراسته ای کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۹۵۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77475