کدام سر که ندارد دماغ سودانی کدام دل که بود خالی از تمنائی کجاست پای روانی کدام دست و دل است نیست بسته به زنجیر زلف زبانی مکن ملامتم ای مدعی در این دعوی هست در سر هر کس به قدر سودانی چو صبح اگر نفسی میزنم ز مهر مهیست بود هر آینه این دم زدن هم از جائی بیا و سرو قد خویش عرضه کن بر ما همچو سرو قدت نیست مجلس آرانی حدیث سرو چمن با قدت نباید راست که پیش او نتوان گفت زیر و بالایی چنان ربوده حسن تو شد وجود کمال که هیچگونه ندارد به خویش پروایی کمال خجندی : غزلیات : شمارهٔ ۱۰۴۱ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77560