نظرها محرم رویت نبودند به مشتاقان نموداری نمودند چو بر آب و گل آمد عکس رویت دری از حسن بر عالم گشودند زگل گل های گوناگون بر آمد که دل ها از لطافت میر بودند ز عشق هرکلی صد بلبل مست به دستان ها زبان ها می گشودند اثر نگذاشت ز ایشان غیرت عشق تو پنداری که خود هرگز نبودند همام افسانه گوی دوستان است که این افسانه گفتند و شنودند همام تبریزی : غزلیات : غزلیات : شمارهٔ ۷۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77670