زهی مقبل که شد پیش تو مقبول بود دایم به سودای تو مشغول اگر از رویت نیابد عقل نوری ز بینایی شود جاوید معزول مثال روی تو با دیدۀ ما مثال آفتاب و چشم معلول حیات جاودانی آن کسی یافت که شده از تیر مژگان تو مقتول چه حاصل اهل حکمت را از تحصیل چو غیر از گفت و گویی نیست محصول گر از عشقت کنم شکلی تصور نه جنس وفصل ونه موضوع ومحمول همام از عشق گوید داستان ها که با معشوق نتوان گفت معقول همام تبریزی : غزلیات : شمارهٔ ۱۲۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77724