گفت از برای چیدن گل در چمن شدی کاشفته بر بنفشه و برگ سمن شدی آخر نسیم گل اثر بوی ما نداشت تا فتنه بر شمایل هر نارون شدی گل را چه نسبت است بدر وی نکوی من یوسف ندیده ای که بی پیرهن شدی ازمات شرم باد که پیمان شکن شدی جان را به جا گذاشتی و سوی تن شدی تا در چمن به بوی که بی خویشتن شدی در حسن ما بگو که چرا طعنه زن شدی تا باشدت بهانه که بر بوی من شدی شرمت نبود تا به کدام انجمن شدی همام تبریزی : غزلیات : شمارهٔ ۱۸۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/77782