هرکه صاحب ذوق بود از گفت او
لذتی میدید و تلخی جفت او
نکتهها میگفت او آمیخته
در جلاب قند زهری ریخته
ظاهرش میگفت در ره چست شو
وز اثر میگفت جان را سست شو
ظاهر نقره گر اسپید است و نو
دست و جامه می سیه گردد ازو
آتش ار چه سرخ روی است از شرر
تو ز فعل او سیه کاری نگر
برق اگر نوری نماید در نظر
لیک هست از خاصیت دزد بصر
هرکه جز آگاه و صاحبذوق بود
گفت او در گردن او طوق بود
مدتی شش سال در هجران شاه
شد وزیر اتباع عیسی را پناه
دین و دل را کل بدو بسپرد خلق
پیش امر و حکم او میمرد خلق
مولوی : مثنوی معنوی : دفتر اول : بخش ۱۹ - فهم کردن حاذقان نصاری مکر وزیر را
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/7911