وان گهانی آن امیران را بخواند یک‌ به یک تنها، به هر یک حرف راند گفت هر یک را به دین عیسوی نایب حق و خلیفه‌ی من تویی وان امیران دگر اتباع تو کرد عیسی جمله را اشیاع تو هر امیری کو کشد گردن بگیر یا بکش، یا خود همی‌ دارش اسیر لیک تا من زنده‌ام، این وامگو تا نمیرم، این ریاست را مجو تا نمیرم من، تو این پیدا مکن دعوی شاهی و استیلا مکن اینک این طومار و احکام مسیح یک به یک برخوان تو بر امت فصیح هر امیری را چنین گفت او جدا نیست نایب جز تو در دین خدا هر یکی را کرد او یک‌یک عزیز هرچه آن را گفت، این را گفت نیز هر یکی را او یکی طومار داد هر یکی ضد دگر بود، المراد متن آن طومارها بد مختلف چون حروف آن جمله تا یا از الف حکم این طومار ضد حکم آن پیش ازین کردیم این ضد را بیان مولوی : مثنوی معنوی : دفتر اول : بخش ۳۱ - ولی عهد ساختن وزیر هر یک امیر را جداجدا گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/7923