بار دیگر ما به قصه آمدیم ما از آن قصه برون خود کی شدیم؟ گر به جهل آییم، آن زندان اوست ور به علم آییم، آن ایوان اوست ور به خواب آییم، مستان وی‌ایم ور به بیداری، به دستان وی‌ایم ور بگرییم، ابر پر زرق وی‌ایم ور بخندیم، آن زمان برق وی‌ایم ور به خشم و جنگ، عکس قهر اوست ور به صلح و عذر، عکس مهر اوست ما که‌ییم اندر جهان پیچ پیچ؟ چون الف، او خود چه دارد؟ هیچ‌ هیچ مولوی : مثنوی معنوی : دفتر اول : بخش ۸۱ - تفسیر و هو معکم اینما کنتم گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/7973