صاحب دل را ندارد آن زیان گر خورد او زهر قاتل را عیان زان که صحت یافت و از پرهیز رست طالب مسکین میان تب در است گفت پیغامبر که ای طالب جری هان مکن با هیچ مطلوبی مری در تو نمرودی‌ست، آتش در، مرو رفت خواهی؟ اول ابراهیم شو چون نه‌‌یی سباح و نه دریایی‌یی در میفکن خویش از خودرایی‌یی او ز آتش ورد احمر آورد از زیان‌ها سود بر سر آورد کاملی گر خاک گیرد، زر شود ناقص ار زر برد، خاکستر شود چون قبول حق بود آن مرد راست دست او در کارها دست خداست دست ناقص دست شیطان است و دیو زان که اندر دام تکلیف است و ریو جهل آید پیش او دانش شود جهل شد علمی که در ناقص رود هرچه گیرد علتی، علت شود کفر گیرد کاملی، ملت شود ای مری کرده پیاده با سوار سر نخواهی برد، اکنون پای دار مولوی : مثنوی معنوی : دفتر اول : بخش ۸۷ - تفسیر قول فریدالدین عطار قدس الله روحه تو صاحب نفسی ای غافل میان خاک خون می‌خور که صاحب‌دل اگر زهری خورد آن انگبین باشد گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/7979