لیک نادر طالب آید کز فروغ
در حق او نافع آید آن دروغ
او به قصد نیک خود جایی رسد
گرچه جان پنداشت و آن آمد جسد
چون تحری در دل شب قبله را
قبله نی و آن نماز او روا
مدعی را قحط جان اندر سر است
لیک ما را قحط نان بر ظاهر است
ما چرا چون مدعی پنهان کنیم؟
بهر ناموس مزور جان کنیم؟
مولوی : مثنوی معنوی : دفتر اول : بخش ۱۱۳ - در بیان آنک نادر افتد کی مریدی در مدعی مزور اعتقاد بصدق ببندد کی او کسی است و بدین اعتقاد به مقامی برسد کی شیخش در خواب ندیده باشد و آب و آتش او را گزند نکند و شیخش را گزند کند ولیکن بنادر نادر
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/8005