گرگ را بر کند سر آن سرفراز تا نماند دوسری و امتیاز فانتقمنا منهم است ای گرگ پیر چون نبودی مرده در پیش امیر بعد از آن، رو شیر با روباه کرد گفت این را بخش کن از بهر خورد سجده کرد و گفت کین گاو سمین چاشت‌خوردت باشد ای شاه گزین وین بز از بهر میان روز را یخنی‌یی باشد شه پیروز را وان دگر خرگوش بهر شام هم شب‌چره‌ی این شاه با لطف و کرم گفت ای روبه تو عدل افروختی این چنین قسمت ز کی آموختی؟ از کجا آموختی این، ای بزرگ؟ گفت ای شاه جهان از حال گرگ گفت چون در عشق ما گشتی گرو هر سه را برگیر و بستان و برو روبها چون جملگی ما را شدی چونت آزاریم، چون تو ما شدی؟ ما تو را و جمله اشکاران تو را پای بر گردون هفتم نه، برآ چون گرفتی عبرت از گرگ دنی پس تو روبه نیستی، شیر منی عاقل آن باشد که گیرد عبرت از مرگ یاران، در بلای محترز روبه آن دم بر زبان صد شکر راند که مرا شیر از پی آن گرگ خواند گر مرا اول بفرمودی که تو بخش کن این را، که بردی جان ازو؟ پس سپاس او را، که ما را در جهان کرد پیدا از پس پیشینیان تا شنیدیم آن سیاست‌های حق بر قرون ماضیه اندر سبق تا که ما از حال آن گرگان پیش همچو روبه پاس خود داریم و خویش امت مرحومه زین رو خواندمان آن رسول حق و صادق در بیان استخوان و پشم آن گرگان عیان بنگرید و پند گیرید ای مهان عاقل از سر بنهد این هستی و باد چون شنید انجام فرعونان و عاد ور بننهد دیگران از حال او عبرتی گیرند از اضلال او مولوی : مثنوی معنوی : دفتر اول : بخش ۱۴۵ - ادب کردن شیر گرگ را کی در قسمت بی‌ادبی کرده بود گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8037