باز آمد کی علی زودم بکش تا نبینم آن دم و وقت ترش من حلالت می‌کنم، خونم بریز تا نبیند چشم من آن رستخیز گفتم ار هر ذره‌یی خونی شود خنجر اندر کف به قصد تو رود یک سر مو از تو نتواند برید چون قلم بر تو چنان خطی کشید لیک بی‌غم شو، شفیع تو منم خواجهٔ روحم، نه مملوک تنم پیش من این تن ندارد قیمتی بی تن خویشم فتی ابن الفتی خنجر و شمشیر شد ریحان من مرگ من شد بزم و نرگستان من آن که او تن را بدین سان پی کند حرص میری و خلافت کی کند؟ زان به ظاهر کو شد اندر جاه و حکم تا امیران را نماید راه و حکم تا امیری را دهد جانی دگر تا دهد نخل خلافت را ثمر مولوی : مثنوی معنوی : دفتر اول : بخش ۱۷۰ - افتادن رکابدار هر باری پیش امیر المؤمنین علی کرم الله وجهه کی ای امیر المؤمنین مرا بکش و ازین قضا برهان گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8062