گفت با دلقک شبی سید اجل قحبه‌یی را خواستی تو از عجل با من این را باز می‌بایست گفت تا یکی مستور کردیمیت جفت گفت نه مستور صالح خواستم قحبه گشتند و ز غم تن کاستم خواستم این قحبه را بی‌معرفت تا ببینم چون شود این عاقبت؟ عقل را من آزمودم هم بسی زین سپس جویم جنون را مغرسی مولوی : مثنوی معنوی : دفتر دوم : بخش ۵۵ - عذر گفتن دلقک با سید اجل کی چرا فاحشه را نکاح کرد گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8119