گفت امیر ای راه‌زن حجت مگو مر تو را ره نیست در من، ره مجو ره‌زنی و من غریب و تاجرم هر لباساتی که آری، کی خرم؟ گرد رخت من مگرد از کافری تو نه‌یی رخت کسی را مشتری مشتری نبود کسی را راه‌زن ور نماید مشتری، مکر است و فن تا چه دارد این حسود اندر کدو ای خدا فریاد ما را زین عدو گر یکی فصلی دگر در من دمد دررباید از من این ره‌زن نمد مولوی : مثنوی معنوی : دفتر دوم : بخش ۶۷ - عنف کردن معاویه با ابلیس گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8131