آن یکی میرفت در مسجد درون
مردم از مسجد همی آمد برون
گشت پرسان که جماعت را چه بود
که ز مسجد میبرون آیند زود؟
آن یکی گفتش که پیغامبر نماز
با جماعت کرد و فارغ شد ز راز
تو کجا در میروی، ای مرد خام
چون که پیغامبر بدادهست السلام؟
گفت آه و دود ازان اه شد برون
آه او میداد از دل بوی خون
آن یکی گفتا بده آن آه را
وین نماز من تو را بادا عطا
گفت دادم آه و پذرفتم نماز
او ستد آن آه را با صد نیاز
شب به خواب اندر بگفتش هاتفی
که خریدی آب حیوان و شفا
حرمت این اختیار و این دخول
شد نماز جملهٔ خلقان قبول
مولوی : مثنوی معنوی : دفتر دوم : بخش ۷۴ - فضیلت حسرت خوردن آن مخلص بر فوت نماز جماعت
گوهرین (گنجینه های مکتوب)
https://gowharin.ir
https://gowharin.ir/gowhar/8138