این بداند کان که اهل خاطر است غایب آفاق او را حاضر است پیش مریم حاضر آید در نظر مادر یحییٰ که دور است از بصر دیده‌ها بسته ببیند دوست را چون مشبک کرده باشد پوست را ور ندیدش نز برون نز اندرون از حکایت گیر معنی ای زبون نی چنان کافسانه‌ها بشنیده بود همچو شین بر نقش آن چفسیده بود تا همی‌گفت آن کلیله بی‌زبان چون سخن نوشد ز دمنه بی‌بیان؟ ور بدانستند لحن همدگر فهم آن چون کرد بی‌نطقی بشر؟ در میان شیر و گاو آن دمنه چون شد رسول و خواند بر هر دو فسون؟ چون وزیر شیر شد گاو نبیل؟ چون ز عکس ماه ترسان گشت پیل؟ این کلیله و دمنه جمله افتراست ورنه کی با زاغ لکلک را مری‌ست؟ ای برادر قصه چون پیمانه‌یی‌ست معنی اندر وی مثال دانه‌یی‌ست دانهٔ معنی بگیرد مرد عقل ننگرد پیمانه را گر گشت نقل ماجرای بلبل و گل گوش دار گر چه گفتی نیست آن‌جا آشکار مولوی : مثنوی معنوی : دفتر دوم : بخش ۱۰۷ - جواب اشکال گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8171