ماجرای شمع با پروانه تو بشنو و معنی گزین زافسانه تو گرچه گفتی نیست سر گفت هست هین به بالا پر، مپر چون جغد پست گفت در شطرنج، کین خانه‌ی رخ است گفت خانه از کجاش آمد به دست؟ خانه را بخرید یا میراث یافت؟ فرخ آن کس که سوی معنی شتافت گفت نحوی زید عمرا قد ضرب گفت چونش کرد بی‌جرمی ادب؟ عمرو را جرمش چه بد کان زید خام بی‌گنه او را بزد همچون غلام؟ گفت این پیمانهٔ معنی بود گندمی بستان که پیمانه ا‌ست رد زید و عمرو از بهر اعراب است و ساز گر دروغ است آن تو با اعراب ساز گفت نی من آن ندانم عمرو را زید چون زد بی‌گناه و بی‌خطا؟ گفت از ناچار و لاغی برگشود عمرو یک واو فزون دزدیده بود زید واقف گشت دزدش را بزد چون که از حد برد او را حد سزد مولوی : مثنوی معنوی : دفتر دوم : بخش ۱۰۸ - سخن گفتن به زبان حال و فهم کردن آن گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8172