مرا آزاد می سازد ز دام دل تپیدنها جنون گر وسعتی بخشد به صحرای رمیدنها به خاک افتاده ی ضعفم، چو نقش پا درین وادی زمینگیر غبار خاطرم، از آرمیدنها سهی بالای من، تا خالی افکنده ست آغوشم دو تا گردیده ام در زبر بار دل کشیدنها از آن مهر جهان آرا نقاب از رخ بر افکندن ز ما بی طاقتان، چون صبح پیراهن دریدن ها رقیبان را به درد خود نبیند هیچ ناکامی چه با جان زلیخا کرد، رشک کف بریدنها تب و تاب دل ما تشنه کامان را چه می دانی؟ شراب بی خماری می کشی از لب مکیدنها بیا در دیده، گر دلجویی این ناتوان خواهی نگه را منزل دوریست تا مژگان رسیدنها بهاران بوده ای در باغ، دی را هم تماشا کن عجب بر چیدنی دارد، بساط عیش چیدنها حزین آخر سر حرفی به آن شیرین زبان واکن چه لذت برده ای از شهد ناکامی چشیدنها حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/81912