تا سرمه کشد چشم ملامتگر ما را غیرت سرپا زد کف خاکستر ما را خوش دردسری می کشم از درد، ندانم بالین ز دَمِ تیغ که باشد، سر ما را؟ این خامه که چون شمع ز آتش نفسان است رشک پر پروانه کند، دفتر ما را بی منّت زلفی، رَوَد از خویش حواسم حاجت به سیاهی نبود لشکر ما را شوری که حزین ، در دل از آن پسته دهان است آرد به سخن، کلک زبان آور ما را حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/81978