چو لاله با چمن حسن و عشق، خوست مرا می مجاز و حقیقت به یک سبوست مرا ز نکهت نفسم می دمد بهار، که دل ز داغ عشق تو چون نافه مشکبوست مرا به گرد بام و درم دیر و کعبه می گردد از آن زمان که به درگاه عشق، روست مرا ز خود تهی شده ام چون نی و ز ناله پرم خروش درد تو پیچیده درگلوست مرا عقیق صبر، زبانم به کام حسرت سوخت مکیدن لب لعل تو، آرزوست مرا گدای عشقم و ناید فرو به مهر سرم می چو آتش سوزنده در سبوست مرا به راه صبح ندارم چراغ دیده، حزین که داغ بر جگر و سینه بی رفوست مرا حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۶۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/81979