تا تشنه به خون، نرگس مستانه ی یار است اندیشهٔ شیرینی جان، خواب و خمار است در عشق حلال است مرا چاشنی شور زخمم نمکستان شکر خندهٔ یار است از قحط سخن سنج به لب مهر خموشی است زین مرده دلان خامه ی امنا شمع مزار است بر هم نزنم چشم به شبهای جدایی صد شیشه ز پرگالهٔ دل بر مژه بار است گل می کند از شرم، نهان دست نگاربن تا پنجه ی مژگان تو در خون شکار است غمخانهٔ دل بی تو چرا تیره نباشد؟ کارش همه، با روزنه ی دیده ی تار است شمعی چو تو در انجمن عشق، حزین نیست هر چشم زدن اشک تو با آه دچار است حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82069