هزار رنگ گل داغ در کنار من است جنون کجاست که جوش سیه بهار من است؟ ز خاک سوختهٔ خویش، دامن افشانی کمینه سرکشی سرو پایدار من است ز رشحهٔ قلمم زنده می شود دل و جان زلال چشمه حیوان به جویبار من است به خصم، عرصهٔ دعوی نمی دهد سخنم که خامه در کف اندیشه، ذوالفقار من است ز جا نخاسته بیجا، غبار هستی من به جلوه در دل این گرد، شهسوار من است ز خال کنج لبی رفته صبر و آرامم سپند آتش غم جان بی قرار من است حزین اگر به درازی کشد سخن چه کنم؟ سیاه مستی کلک سخن گزار من است حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۰ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82080