احساس مبدل شد و محسوس همان است صد شمع فزون سوخته، فانوس همان است دل کافر دیر است، ز لبیک چه حاصل؟ گر زمزمه دیگر شده، ناقوس همان است لب بر لب او دارم و حسرت کش عشقم دلبر به کنار و هوس بوس همان است با رب چه علاج است، پریشانی دل را؟ زلفش به کف و خاطر مأیوس همان است از دوست به کونین نگردیم تسلی این هر دو به دست و کف افسوس همان است خیزد ز دری هر نفس، آوازه ی دولت کاووس شد و زمزمه ی کوس همان است زاهد چوکند جامه ز مصحف، مفریبید ای ساده دلان خرقهٔ سالوس همان است در بارگه پادشه عشق حزین را سر خاک شد وذوق زمین بوس همان است حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۱۷۷ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82087