وا مگردان هیچ ازین‌ها دم مزن تا نیاید بر من و تو صد حزن عاقبت پیدا شود آثار این چون علامت‌ها رسید ای نازنین در زمان از سوی میدان نعره‌ها می‌رسید از خلق و پر می‌شد هوا شاه ازان هیبت برون جست آن زمان پابرهنه کین چه غلغل‌هاست هان؟ از سوی میدان چه بانگ است و غریو کز نهیبش می‌رمد جنی و دیو؟ گفت عمران شاه ما را عمر باد قوم اسرائیلیانند از تو شاد از عطای شاه شادی می‌کنند رقص می‌آرند و کف‌ها می‌زنند گفت باشد کین بود اما ولیک وهم و اندیشه مرا پر کرد نیک مولوی : مثنوی معنوی : دفتر سوم : بخش ۳۱ - وصیت کردن عمران جفت خود را بعد از مجامعت کی مرا ندیده باشی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8210