درین زمانه نه یاری نه غمگساری هست غریب کشور خویشیم روزگاری هست شکسته خار کهن آشیان گلزارم همین شنیدهام از بلبلان، بهاری هست ز شوخ چشمی طناز طفل بدخویی به دامن مژه ام، اشک بی قراری هست ز ابر دست تو منت نمی کشم ساقی تو گر قدح ندهی، چشم می گساری هست شب وصال شکایت ز بخت داشت حزین خبر نداشت دلم، درد انتظاری هست حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۲۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82119