دور از در تو روضه ی رضوان به ما نساخت بوی گل و نسیم گلستان به ما نساخت پروانه را در آتش سوزان چه زندگی ست؟ وصل تو چون مصیبت هجران به ما نساخت در هیچ شهر و هیچ دیارم قرار نیست صبح وطن، چو شام غریبان به ما نساخت تنگ است جلوه گاه دو عالم به وحشتم آرام شهر و شور بیابان به ما نساخت عیسی نشسته است به بالین من خجل آب و هوای کشور امکان به ما نساخت ساکن، درای قافله ی ما نشد حزبن در هجر و وصل، این دل نالان به ما نساخت حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۲۲۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82135