لطف و قهرت به من سوخته جان هر دو یکی ست دانه چون سوخت، بهاران و خزان هر دو یکی ست تا تو مهجوری من خواسته ای، در کامم تلخی دوری و شیرینی جان هر دو یکی ست دل خراشانه لبم ناله عبث می سنجد پلّه ی ناز تو و کوه گران هر دو یکی ست با جگر تشنگی تیغ شکار اندازت خون صید حرم و آب روان هر دو یکی ست اشک گلگون نکند گر چمن آرایی من چهره ی زرد من و برگ خزان هر دو یکی است پیش شمشیر جفایی که سر تسلیمم سختی جان من و سنگ فسان هر دو یکی ست عمر اگر باخته ام نیست حزین افسوسم در دیاری که منم سود و زیان هر دو یکی ست حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۲۳۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82148