بار ستم یار، گران است و گران نیست جانبازی عشاق، زیان است و زیان نیست یارب چه شنیده ست ز اغیارکه امروز با ما نگه یار همان است و همان نیست؟ حرفی ز دهانش به زبان است دهان کو؟ رازی ز میانش به زبان است و زبان نیست بویی نه و رنگی ست به رخساره جهان را درگلشن تصویر خزان است و خزان نیست گردد به گلو بس که گره، سوخت نفس را ما را سبق گریه روان است و روان نیست سرگشته کوی تو شدند آبله پایان این راه پر از سنگ نشان است و نشان نیست پیداست حزین از نفست بوی محبت در جیب تو این مشک نهان است و نهان نیست حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۲۶۶ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82176