ای سیل مرگ، بی تو دل تشنه آب شد دیر آمدی و خانهٔ طاقت خراب شد تفسیده تابه ای، شده بستر ز تب مرا پهلو به هر طرف که نهادم کباب شد آورده است رشتهٔ جان رو به کوتهی از بس که صرف، درگره پیچ و تاب شد مستم درین مرض، که ز یاد نگاه او نشتر دوید تا به رگ من، شراب شد بودم ز تنگی دل خود در قفس حزین آخر ز چاک سینه، مرا فتح باب شد حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۳۲۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82232