دلم از زمزمه عشق پریشان می کرد مرغ بی بال و پری یاد گلستان می کرد گر چه می داد لب تلخ عتابش، زهرم دل تسلّی به شکرخندهٔ پنهان می کرد رخنهٔ دام، به رویم در فیضی می بود گر شکار افکن من، یاد اسیران می کرد کرده بود ازسر نو مصر وفا را معمور ماه کنعان من ار یاد عزیزان می کرد در غبار خط مشکین، لب لعل تو همان خون حسرت به دل چشمهٔ حیوان می کرد دل همین داند و من، چشم تو هم آگه نیست که چها کاوش مژگان تو با جان می کرد شورش عشق و جنون فیض رسان بود حزین سینهٔ چاک مرا، گل به گریبان می کرد حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۴۰۹ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82319