هرکس به خاک میکده مست و خراب مُرد آسوده از ثواب و خلاص از عذاب مرد چشمی به دور دهر سیه کاسه سیر نیست اسکندرش به حسرت یک جرعه آب مُرد اوضاع زشت عالم دون دیدنی نبود آسوده آنکه در شب مستی به خواب مُرد از جور بی حساب تو جاوبد زنده ایم زاهد ز بیم پرسش روز حساب مُرد خون بی بهاست عاشق حاضر جواب را جان خواست از حزین لب او، در جواب مُرد حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۴۶۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82373