عشق تو که صد برهمن از کیش برآورد آتش شد و دودم ز دل ریش برآورد جا در دل تأثیر کند تا لب سوفار هر ناوک آهی که دل از کیش برآورد غم یار غریبی ست که دور از وطنان را بُبرید ز بیگانه و از خویش برآورد ممنون گرفتاری عشقیم که ما را از ننگ دل عافیت اندیش برآورد ز آلایش هستی شده ام پاک که عشقت صد بار ز ننگ خودیم بیش برآورد گر چشم تو بیمار بود وآن مژه فصّاد پس خون دلم را ز چه با نیش برآورد؟ کی چارهٔ دردم شود از وصل که امروز من پیرم و آن تازه جوان ریش برآورد؟ جام نگهی زد ره تقوای حزین را مینای می از خرقهٔ درویش برآورد حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۴۶۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82378