کرده عشق شعله خو ب بشه درجانم چو شمع از زبان آتشین خودگدازانم چو شمع آستین نبود حریف دیده خونبار من کز تف دل آتش آلود است مژگانم چو شمع نیست غیر از تیغ، محرابی، سر تسلیم را می خورم صد زخم جانفرسا و خندانم چو شمع دارم از چشم تر خود منت ابر بهار اشک گرمی می کند مژگان به دامانم چو شمع همچو من بخت سیه را کس نمی پوشد حزین با وجود تیره روزی ها فروزانم چو شمع حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۵۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82502