چه خوش است با خیال تو نهفته رازکردن به زبان بی زبانی سر شکوه بازکردن سر راه جلوه ات را به صد آرزوگرفتن نگه نیازمندی، به غرور و نازکردن به ره سمند نازت دل و دین فشانی از ما به دیار کفر و ایمان ز تو ترکتاز کردن ز تو پرسشی و از من پی شُکر این نوازش سر زخم دل گشودن، شط خون نیازکردن دل و دین فدای طورت، به کدام مذهب است این می مدعی کشیدن، ز من احتراز کردن؟ به تبسمی دلم ده، که به رغم بخت خواهم گله از جفای هجران به تو دلنواز کردن تو به شام تیرهٔ خط، رخ مهر تا نهفتی شب و روز را نیارم، ز هم امتیازکردن نمکین بود که صحبت به تو اتفاقم افتد من و سوز عشق گفتن، تو و عشوه سازکردن نبود بهار و دی را بر خار خشک فرقی دم عیش را ندانم ز غم امتیاز کردن همه فخر ماست لیکن، ز تو شهسوار حیف است پی صید صعوهٔ دل، مژه شاهبازکردن به جهان جز این تمنا نبود حزین ما را غم او به برکشیدن، در دل فرازکردن حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۷۴۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82652