من در میان نبودم، دل بود و یار هر دو از بیخودی به شکرم وز روزگار هر دو گر پرده سنج عشقی، بگشای گوش و بشنو گویند یک اناالحق، منصور و دار هر دو جرم نکرده ما، تا کی عتاب دارد؟ یکسو کنیم اکنون، ماییم و یار هر دو از سرکشی نکردی، یکبار رنجه ما را تا شد سفید چشمم در انتظار هر دو آمد ز طرف کوبت، صبح ازل نسیمی بوی تو را گرفتیم، ما و بهار هر دو کشتی شکستگانیم در ورطه ای که دارد طوفان بی قراری، بحر و کنار هر دو زینسان که از تغافل گوش گل است سنگین یک پرده می سراید زاغ و هزار هر دو از زلف یار دیگر،کی عقده می گشاید؟ دست و دلی که رفته، ما را ز کار هر دو آگه حزین بیدل از حال حسن و عشق است دارند بلبل و گل، یک خارخار هر دو حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۷۹۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82705