در دیده و دل، از دل و از دیده جدایی بی جایی و چون می نگرم در همه جایی لب باده چکان، جلوه چمان، طرّه پریشان آشفته چنین، بر سر بازار چرایی؟ گه در جگر گرمی و گه بر مژهٔ تر گه در شکن آه منی، در چه هوایی؟ هم شیشه و هم ساغر و هم باده و هم مست هم ساقی و هم نایی و هم نای و نوایی بر تارک سر هوشی و در پردهٔ دل، راز در دیدهٔ سر، نوری و در سینه، صفایی نظّاره کنان از نظر عشق، به حسنی رخساره نهان، در شکن زلف دوتایی گه معتکف خلوت و گه شاهد محفل گه بارکش خرقه و گه زیر قبایی در حدّ اشارات، تو هم مایی و هم من در محو اضافات، برون از من و مایی مست است حزین ، امشب از آن ساقی سرمست مطرب، بزن این پرده، به آهنگ رسایی حزین لاهیجی : غزلیات : شمارهٔ ۸۸۸ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/82798