این است، سرود من و بلبل به چمنها فریاد ز بی مهری این عهدشکنها نشنیده کس، از غنچهٔ مستور تو حرفی امّا به زبانها زتو افتاده سخنها روزی که دهد زلف تو، بر باد، غبارم در خاک شود غالیه بو، جیب کفنها چون خاک سر کوی تو گیرند در آغوش در حشر نیارند ز جان یاد، بدنها حزین لاهیجی : غزلیات ناتمام : شمارهٔ ۸۴ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/83245