et://msg_url?url=%20&text= ایتا - اشتراک گذاری لینک در ایتا
دید پیغامبر یکی جوقی اسیر که همی‌بردند و ایشان در نفیر دیدشان در بند آن آگاه شیر می نظر کردند در وی زیر زیر تا همی‌خایید هر یک از غضب بر رسول صدق دندان‌ها و لب زهره نه با آن غضب که دم زنند زان که در زنجیر قهر ده‌منند می‌کشاندشان موکل سوی شهر می‌برد از کافرستانشان به قهر نه فدایی می‌ستاند نه زری نه شفاعت می‌رسد از سروری رحمت عالم همی‌گویند و او عالمی را می‌برد حلق و گلو با هزار انکار می‌رفتند راه زیر لب طعنه‌زنان بر کار شاه چاره‌ها کردیم و این جا چاره نیست خود دل این مرد کم از خاره نیست ما هزاران مرد شیر الپ ارسلان با دو سه عریان سست نیم‌جان این چنین درمانده‌ایم از کژروی‌ست یا ز اخترهاست یا خود جادوی‌ست؟ بخت ما را بر درید آن بخت او تخت ما شد سرنگون از تخت او کار او از جادوی گر گشت زفت جادویی کردیم ما هم چون نرفت؟ مولوی : مثنوی معنوی : دفتر سوم : بخش ۲۱۶ - نظرکردن پیغامبر علیه السلام به اسیران و تبسم کردن و گفتن کی عجبت من قوم یجرون الی الجنة بالسلاسل و الاغلال گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8395