گفت پیغامبر که معراج مرا نیست بر معراج یونس اجتبا آن من بر چرخ و آن او نشیب زان که قرب حق برون است از حساب قرب نه بالا نه پستی رفتن است قرب حق از حبس هستی رستن است نیست را چه جای بالا است و زیر نیست را نه زود و نه دور است و دیر کارگاه و گنج حق در نیستی‌ست غرهٔ هستی چه دانی نیست چیست؟ حاصل این اشکست ایشان ای کیا می‌نماند هیچ با اشکست ما آن چنان شادند در ذل و تلف همچو ما در وقت اقبال و شرف برگ بی‌برگی همه اقطاع اوست فقر و خواریش افتخار است و علوست آن یکی گفت ار چنان است آن ندید چون بخندید او که ما را بسته دید؟ چون که او مبدل شده‌ست و شادی‌اش نیست زین زندان و زین آزادی‌اش پس به قهر دشمنان چون شاد شد چون ازین فتح و ظفر پر باد شد؟ شاد شد جانش که بر شیران نر یافت آسان نصرت و دست ظفر پس بدانستیم کو آزاد نیست جز به دنیا دلخوش و دلشاد نیست ورنه چون خندد که اهل آن جهان بر بد و نیک‌اند مشفق مهربان؟ این بمنگیدند در زیر زبان آن اسیران با هم اندر بحث آن تا موکل نشنود بر ما جهد خود سخن در گوش آن سلطان برد مولوی : مثنوی معنوی : دفتر سوم : بخش ۲۱۹ - تفسیر این خبر کی مصطفی علیه السلام فرمود لا تفضلونی علی یونس بن متی گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/8398