ای صفات بیکران تو طلسم گنج ذات گنج ذات تو گشته مخفی ز طلسمات صفات هست عالم سر به سر نقش طلسم گنج تو از طلسم و نقش هرگز حل نگردو مشکلات ای صفاتت نقشبند کارگاه هردو کَون سایه نور صفات توست نقش کاینات ظل نقش کاینات از نور تو دارد ظهور زانکه باشد انبساطش بر جمیع ممکنات پرتو نور است سایه خود ندارد اختیار زان سبب هرگز نباشد یک زمان او را ثبات سایه ی ناچیز گوید هر زمانی نور را ای به تو ظاهر شده ماهمچو تو ظاهر به ذات سایه هستی مینماید لیکن او را اصل نیست نیست را از هست اگر بشناختی یابی نجات کی خورد خضر حیات از آب حیوان شربتی تا تو ظلمت را تصور کرده ای آب حیات ای دل سرگشته ی حیران بساط مغربی بی جهت را گر همی جویی گذر کن از جهات شمس مغربی : غزلیات : شمارهٔ ۱۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/84032