نشان و نام مرا روزگار کی داند صفات و ذات مرا غیر یار کی داند کسی که هستی خود را به خود بپوشاند دگر کسیش به جز از کردگار کی داند مرا که گمشده ام در تو، کس کجا یابد که غرق بحر تو را در کنار کی داند مرا که نور نیم اهل نور کی داند مرا که نار نیم اهل نار کی داند چو من زهر دو جهان رَخت خویش برچیدم به روز حشر از اهل شمار کی داند مرا که نیست شدم در تو، هست نشناسد مرا که مست توام، هشیار کی داند به پیش آنکه یکی دید صد هزار بگو ندیده غیر یکی صد هزار کی داند کسی که اسیر دل و جان و عقل و نفس بود مرا که رسته ام از هر چهار کی داند ز مغربی خبری کز حصار کَون دهید کسی که هست اسیر حصار کی داند شمس مغربی : غزلیات : شمارهٔ ۶۵ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/84082