ایجمال تو در جهان مشهور لیکن از چشم انس و جان مستور نور رویت بدید ها نزدیک لیکن از دیدنش نظر ها دور غیر گرمی کجا کند ادراک ز آفتاب منیر تابان کور گرچه باشد عیان چه شاید دید قرص خورشید را بدیده مور هم بتو میتوان ترا دیدن بل توئی ناظر و توئی منظور مدتی این گمان همیبردم که منم ذاکر و تویی مذکور شد یقینم کنون که غیر توست ذاکر و ذکر و شاکر و مشکور مهر رویت چو تافت بر عالم یافت ذرّات کاینات ظهور گشت پیدا از عکس زلف و رخت در جهان کفر و دین و ظلمت و نور لب شیرین او چشم فتانت در زمانه فکنده متنه و شور مغربی را مدام تز لب و چشم در جهان مست دارد و مخمور شمس مغربی : غزلیات : شمارهٔ ۹۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/84109