ای روی تو در حجاب کَونین بردار ز رخ نقاب کَونین حیف است که بحر تو نهان است وانگاه عیان حجاب کَونین با بحر وجود تو نشاید ای دوست دمی سراب کَونین برقی به جهان ز مهر رویت بشکافت ز هم سراب کَونین نی‌نی غلطم که هست رویت ظاهر تر از آفتاب کَونین محجوب هستم و مانده ام دور از روی تو در حجاب کَونین سرچشمه ی چشم من به کلی پوشیده شد از تراب کَونین عمریست که تشنه ی توام من سیراب شده ز آب کَونین برتافت عنان جان و دل را از جانب تو حباب کَونین خواهم که شوم خراب چشمت تا کی بشوم خراب کَونین زین بیش مدار بیقرارم سرگشته در انقلاب کَونین از گردن مغربی به لطفت بگشا گره طناب کَونین شمس مغربی : غزلیات : شمارهٔ ۱۳۲ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/84149