ایدل اینجا کوی جانان است از جان دم مزن از دل و جان جهان در پیش جانان دم مزن گر تو مرد درد اویی هیچ از درمان مگو درد او را به ز درمان دان ز درمان دم مزن کفر ایمان را به اهل کفر و ایمان واگذار باش مستغرق درو از کفر و ایمان دم مزن لب بدوز از گفتگو چون نیست وقت گفتگوی جای حیران است در وی باش حیران دم مزن چون یقین آید رها کن قصه شک و گمان چون عیان بنمود رخ دیگر ز برهان دم مزن قصه کوران به پیش بینا مگوی بیش ازین در پیش بینایان ز کوران دم مزن علم بیدینان رها کن جهل حکمت را مجوی از خیالات و ظنون اهل یونان دم مزن آب حیوان را گر انسانی بحیوانی کن رها پیش دریای حیات از آب حیوان دم مزن وصل و هجران نیست الّا وصف خاص عاشقان مغربی گر عارفی از وصل و هجران دم مزن شمس مغربی : غزلیات : شمارهٔ ۱۴۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/84160