آن مرغ بلند آشیانه چون کرد هوای دام و دانه پرواز گرفت گشت ظاهر از سایه تیر او زمانه مرغی که دو کون سایه اوست در سایه خویش کرده خانه مرغ دل ما ز هر دوعالم اندر پی او گرفت لانه ان مرغ شگرف ذات عشق است بسمل و مقدس و یگانه اوراست نعوت بی نهایت اوراست صفات بیکرانه بحریست که هر زمان ز موجش صد بحر دگر شود روانه با عشق همیشه عشق بازد با خویشتن است جاودانه معشوقه و عشق و عاشق آمد آینه و روی و زلف و شانه بر صورت خویش گشته عاشق بر غیر نهاده صد بهانه آواز خودش شنیده از خود تهمت بنهاده بر چغانه از نغمه خود سماع کرده بی‌مطرب و بی‌دف و ترانه فی‌الجمله ز غیر نیست پیدا هم نام و نشان و هم نشانه ایمغربی ضعیف و ناچیز یاری تو گه درین میانه بردار خودی خود ز‌خود تا در دهر بمانی جاودانه شمس مغربی : غزلیات : شمارهٔ ۱۵۳ گوهرین (گنجینه های مکتوب) https://gowharin.ir https://gowharin.ir/gowhar/84170